شمارۀ دوم، نیمۀ اول اردیبهشت 1390

پایین گذاری (118kb _ PDF)

در این شماره می خوانیم:

ادبیات: قابوس نامه، در مهمان کردن و مهمان شدن

واژه شناسی: Agriculture

نقل قول / از زبان بزرگان

ویرایش: از سوی ِ… به توسط ِ… به وسیلۀ…

نکتۀ ترجمه: -near

شعر: پشت دریاها (سهراب سپهری)

ویرایش ترجمه: ترجمۀ دانشجویی ِ Birthday Party


صفحۀ اول کارگاه


کارگاه، شمارۀ دوم، نیمۀ اول اردیبهشت 1390

ادبیات

در مهمان کردن و مهمان شدن

چون بَزه خواهی کردن، باری، بزه‌ی بی‌مزه مکن

اما مردمان بیگانه را هر روز مهمان مکن که هر روز بسزا (1) به حقِ مهمانی نتوانی رسید (2). بنگر تا به یک ماه چندبار میزبانی خواهی کردن، آن که سه­بار خواهی کردن یک­بار کان و نفقاتی (3) که در آن سه مهمانی خواهی کردن در این یک مهمانی کن تا خوان تو از همه عیبی بری بُوَد و زبان عیب­جویان بر تو بسته بُوَد... و عذر مخواه از مهمان که عذر خواستن طبعِ بازاریان بُوَد. هر ساعت مگوی که، «ای فلان، نان نیک بخور (4)، هیچ نمی­خوری، به جان تو که شرم نداری (5)، من خود سزای تو چیزی نتوانستم کردن، ان­شا[ء]الله بارِ دیگر عذر این باز خواهم (6).» که این نه سخنانِ محتشمان باشد، لفظ کسی بُوَد که به سال­ها مهمانی یک­بار کند از جمله­ی بازاریان؛ که از چنین گفتارْ مردم خود شرم­زده گردد و نان نتواند خَوردن و نیم­سیر از نان برخیزد... و اندر مجلس نقل و اِسپَرغمِ (7) بسیار فرمای نهادن، و مطربانِ خوش فرمای آوردن. و تا نبیدِ (8) خوش نبوَد مهمان مکن که همه­روز مردمان نان خورند. سیکیِ (9) خوش و سماعِ (10) خوش باید تا اگر در خُوان و کاسه تقصیری افتد، عیبِ خوانِ تو بدان پوشیده گردد. و نیز سیکی خوردن بَزه است، چون بزه خواهی کردن، باری، بزه­ی بی­مزه مکن. سیکی که خوری خوش­ترین خـَور، و سماع که شنوی خوش­ترین شنو تا اگر اندر آن جهان مأخوذ (11) باشی، بدین جهان معیوب و مذموم نباشی. پس چون این همه که گفتم کرده باشی، خود را بر مهمانان حقی مشناس، ایشان را بر خویشتن حق واجب دان.

1. چنان­که سزاوار است 2. از عهده­ی پذیرایی مهمان برنمی­آیی 3. مخارج، هزینه­ها 4. خوب غذا بخور 5. شرم نکن 6. جبران می­کنم 7. هر گیاه خوشبو، سبزه 8. شراب، باده 9. نوعی باده 10. آواز 11. گرفتار، مورد مؤاخذه و بازخواست

(عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر 1381:87)


نقل قول

در كتاب «تاریخ فلسفه‌ی چین» یكی از متفكران چینی نزدیك به هزار سال قبل می گوید، «ترجمه مانند غذای جویده است، هرگز طعم اولیه­ی غذا را ندارد.»


از زبان بزرگان

مترجم واقعاً حصار حصین زبان مبدأ و مقصد را فرو می­پاشد. هم از این رو، کار او در آن­جا که این حصارِ خیال­بافته متحجرتر و سخت­سرتر گشته است، کاری مهم­تر و گران­قدرتر است.

سیاووش جمادی


واژه‌شناسی

Agriculture: agri/o [fr. Gk, fr. agros field] + culture [fr. LAT cultura growing]                 کشاورزی، کِشت‌ورزی    

Agri/o:  خاک، کِشت              

culture:              پروراندن

Agrobiology: کِشت‌زیست‌شناسی  

apiculture:      زنبورداری

Agrioecology: کِشت‌بوم‌شناسی 

aquaculture:    آب‌کِشت‌داری

Agro-industry: کِشت‌ـ‌وـ‌صنعت 

floriculture:      گُل‌کاری

Agribusiness:    کِشت‌پیشگی             


ویرایش

از سویِ... به توسطِ... به وسیله­ی...

§      از سوی دولت تسهیلاتی به جنگ­زدگان اعطا می­شود دولت تسهیلاتی برای جنگ­زدگان فراهم می­کند.

§      فرار از جناح راست به وسیله­ی شاه­محمدی فرارِ شاه­محمدی از جناح راست

§      بیش از نیمی از مواد غذاییِ تولیدشده در جهان توسط زنان صورت می­گیرد. نیمی از مواد غذایی جهان را زنان تولید می­کنند.

§      امکان دستیابی به تخصّص­های بالا توسط زنان محدود شده است. امکان دست­یابیِ زنان به تخصّص­های بالا محدود شده است.

 (احمد سمیعی 1389:176)


نکته‌ی ترجمه

near- با صفت و اسم ترکیب می­شود و صفت و اسم جدیدی می­سازد. واژه­هایی که بدین ترتیب ساخته می­شوند نشان می­دهند که چیزی تقریباً تمام ویژگی­های صفت یا اسم پایه را دارد و در آستانه­ی تبدیل شدن به آن است یا رو به تبدیل شدن به آن دارد. near- در این ترکیبات به معنی صوری آن یعنی «نزدیک» نیست، چنان­که برخی آن را تحت­اللفظی ترجمه کرده­اند.

near-ultraviolet : فرابنفش نزدیک    near-infrared: فروسرخ نزدیک 

(به نقل از علی پورجوادی 1379)                    

معادل­های درست near-  را با ذکر مثال، در چند شماره از مجله می­آوریم.

شبهِ -

 

 

 

 

شبهِ تجاری

near-trading

 

شبهِ مترادف

near-synonym

شبهِ سکوت

near-silence

 

شبهِ پول

near-money

شبهِ حلبی­آباد

near-slum

 

شبهِ معجزه

near-miraculous

شبهِ چاپ

near-print

 

شبهِ وحشی

near-wild

(حسن هاشمی میناباد)


شعر

پشت دریاها                  Beyond the Seas

قایقی خواهم ساخت

I’ll build myself a boat 

خواهم انداخت به آب

and launch it on the sea 

دور خواهم شد از این خاکِ غریب

I’ll sail away from this strange land

که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه­ی عشق

where no one awakes the heroes

قهرمانان را بیدار کند.

in the frost of love.

قایق از تو تهی

my boat has no net 

و دل از آرزوی مروارید

and my heart desires no pearl

همچنان خواهم راند

I’ll sail on and on  

نه به آبی­ها دل خواهم بست

I’ll not lose my heart to blue vistas

نه به دریا- پریانی که سر از آب به درمی­آورند

nor to the mermaids that rise from the water

و در آن تابشِ تنهاییِ ماهی­گیران

and, in the intense solitude of the fishermen,

می­فشانند فسون از سرِ گیسوهاشان.

radiate charm from the tips of their tresses

همچنان خواهم راند. 

I’ll sail on 

سهراب سپهری، ترجمه‌ی کریم امامی


ویرایش ترجمه

Birthday Party

They were a couple in their late thirties, and they looked unmistakably married. They sat on the banquette opposite us in a little narrow restaurant, having dinner. The man had a round, self-satisfied face, with glasses on it; the woman was fadingly pretty, in a big hat. There was nothing conspicuous about them, nothing particularly noticeable, until the end of their meal, when it suddenly became obvious that this was an Occasion – in fact, the husband’s birthday, and the wife had planned a little surprise for him.

مهمانی جشن تولد

                        به اواخر سال­های سیِ عمر خود رسیده بودند

آن­ها زوجی بودند که آخرین سال­های سی سالگی را تجربه می­کردند. به طرز

جای تردید نبود که زن و شوهر هستند

غیرقابل انکاری زن و شوهر به چشم می­آمدند. دوتایی در رستوران کوچکی روی

                        و شام می­خوردند  زیباییِ رو به زوالی داشت

نیمکت مقابل ما نشسته () بودند . زن زیبا بود، اما زیبائی­اش رو به کاستی نهاده بود.

                        نهاده                                      چیز خاصی نداشتند

کلاه بزرگی هم بر سر گذاشته بود. حضورشان جلب توجه نمی­کرد، یا ویژگی

                                                     وقتی غذا خوردن­شان تمام شد

خاصی که بتواند آن­ها را از دیگران متمایز کند، تا این که زمان صرف غذا رسید.

آن وقت بود که معلوم شد              این شام مناسبتی دارد

در این هنگام ناگهان آشکار گشت که این یک «مناسبت» است. در واقع، این

                                                                            کند

جشن تولد شوهر بود و زن خواسته بود، بدین طریق او را غافلگیر کرده باشد.

 (مترجم 35: ش1 :1370)


کتاب‌شناسی