گفت و گو با حسين ملانظر پيرامون مسائل و مصائب ترجمه


نويسنده: ليدا فخري


    رشته مطالعات ترجمه كه عمري بيش از ۳۰-۲۰ سال در جهان ندارد در ايران نورسيده اي ۶-۵ ساله است كه تأكيد ويژه اي بر «فرهنگ» دارد. دكتر حسين ملانظر از دانش آموختگان اين رشته از دانشگاه واريك انگلستان است. وي اكنون مدير گروه مترجمي زبان انگليسي دانشگاه علامه طباطبايي و صاحب امتياز و مدير مسئول فصلنامه علمي- پژوهشي «مطالعات ترجمه» است. «اصول و روش ترجمه» ازجمله آثار مشهور اوست كه به عنوان كتاب درسي در دانشگاه ها تدريس مي شود.در حال حاضر، دكتر ملانظر طرح «مركز پژوهش هاي ترجمه» را در دست اجرا دارد. با وي پيرامون اين طرح و مسائل و مصائب ترجمه در ايران به گفت و گو نشستيم كه مي خوانيد:
    
    *جناب دكتر ملانظر، مي خواهيم بحث را با ارائه «مفهوم نهضت ترجمه» آغاز كنيد.


    از «اوج گيري حركت ترجمه» به مثابه نهضت ترجمه ياد مي شود.
    در دوره هايي يك جامعه «به شدت» علاقه و نياز به ترجمه پيدا مي كند كه عموماً اين دوره ها با تماس هاي علمي - فرهنگي همراه مي شود. نهضت ترجمه به خودي خود اهميتي ندارد. دليل اهميت آن، از اين امر ناشي مي شود كه پس از نهضت ترجمه دانش، علم و فرهنگي ديگر به طور وسيعي بومي مي شود و تحت سيطره دانشمندان آن جامعه قرار مي گيرد.


    *در تاريخ در چه دوره هايي شاهد نهضت ترجمه بوده ايم و چه كشورهايي متولي اين نهضت ها بوده اند


    در چند دوره تاريخي در جهان نهضت ترجمه را شاهد بوده ايم، يك دوره مربوط به زماني مي شود كه در ايران با تأسيس دانشگاه جندي شاپور همراه بوده است. در زمان ساسانيان، نسطوريان سرياني زبان و هندي ها در مركزي علمي به نام گندي شاپور در خوزستان گردآمدند و با ترجمه متون مختلف و شدت يافتن كار ترجمه توسط اين دانشمندان نهضت ترجمه اي شكل گرفت. بعدها در دوره اسلامي عباسيان تحت تأثير جندي شاپور و با الگوبرداري از آن نهضت ترجمه بغداد را ايجاد كردند. تحت تأثير همين جريان بود كه دانش يونان و هند به ايران انتقال يافت. اما بعد از شكست صليبيون در جنگ هاي صليبي اين جريان انتقال دانش وارونه شده و به اروپا سرازير مي شود. در جريان اين شكست اروپائيان متوجه مي شوند كه به لحاظ علمي از مسلمانان عقب هستند. بنابراين دست به ترجمه آثار مسلمانان مي زنند. بدين ترتيب پس از خاموش شدن نهضت ترجمه بغداد، اسپانيا متولي انتقال دانش از كشورهاي اسلامي به اروپا مي شود. به تدريج اروپا از طريق نهضت ترجمه اسپانيا، نهضت علمي - فرهنگي وسيعي را پيش مي برد كه دو- سه قرن ادامه پيدا مي كند و منجر به رنسانس اروپا مي شود. البته يك نهضت ترجمه هم در چين داشته ايم. در دوره اخير، حركتي را كه در دوره قاجاريه در پي ارتباط با غرب صورت گرفت و با تحول و اوج گيري در ترجمه همراه بود نيز نهضت ترجمه ناميده اند.


    *قاعدتاً در هر دوره و زماني ما شاهد كارهاي ترجمه اي هستيم اما شما فرموديد زماني كه حركت ترجمه در يك جامعه «شدت» و «اوج» پيدا مي كند، از آن به نهضت ترجمه تعبير مي شود. حال مي خواهيم بدانيم شرايط سياسي، فرهنگي و اجتماعي و عللي كه باعث اين اوج گيري مي شود، چيست؟
    «تماس هاي فرهنگي» مي تواند يكي از علت هاي اوج گيري حركت ترجمه در يك جامعه باشد.
    در دوره هايي «اعتقادات» حاكم درآن جامعه باعث اين اوج گيري در حركت ترجمه مي شد. به عنوان مثال در دوره ساسانيان حركت ترجمه از اين اعتقاد نشأت مي گرفت كه علم از طريق زرتشت به انسان منتقل شده است و پس از حمله اسكندر، نوادگان اسكندر كه سلوكيان بودند، علم را از چنگ ايرانيان درآوردند و به يونان و مقدونيه بردند. ساسانيان كه زرتشتي بودند بر پايه اين اعتقاد خود، سعي بر اين داشتند كه اين علمي را كه از آنان ربوده و در دنيا پراكنده شده است دوباره در گنجينه خود در اوستا گردآورند و از اين رو دست به ترجمه مي زدند. در دوره اسلامي با اين اعتقاد كه بر هر مسلمان واجب است كه به دنبال علم برود، به دنبال جمع آوري و ترجمه دانش بودند.
    سومين علت اوج گيري در حركت ترجمه، «حاميان ترجمه» هستند. مثلاً خانواده برمكيان كه پرورده دو فرهنگ يونان و هند بودند، با نفوذي كه بر خليفه عباسي داشتند او را به اين مسير هدايت كردند كه قدرت را با دانش تلفيق كند و بدين منظور علم و دانش را از جاهاي ديگر مي گرفتند و دست به ترجمه آن مي زدند.
    «تقابل اسلام با اديان مسيحي و كليمي» يكي از دلايلي است كه براي اوج گيري حركت ترجمه در بغداد ذكر مي شود. مسلمانان در اين دوره سعي مي كردند با ترجمه كتاب هاي فلسفي و منطقي به دانش و استدلالي دست پيدا كنند تا بتوانند در برابر ديگر اديان ادله و منطق كافي و قوي اقامه كنند. يكي از دلايلي كه عباسيان به ترجمه روي آوردند اين بود كه عباسيان با روميان در جنگ بودند و براي مقابله فرهنگي با روم كتاب هاي يوناني را از سرزمين هاي رومي مي آوردند و ترجمه مي كردند. چرا كه سيطره بر دانش و دراختيار داشتن علم به آنان در مقابل مخالفانشان ابزار استدلالي مي داد و موجب قدرت آنان مي شد. در دوره قاجاريه تماس با غرب و شكست ما از روسيه موجب يأس فلسفي شديد بين روشنفكران شد و آنان تنها راه چاره را در به دست آوردن دانش، فناوري و فرهنگ غربي از راه ترجمه دانستند.
    گاهي «نياز» فرهنگي - علمي يك جامعه آن را به سمت ترجمه هدايت مي كند. مثلاً در دوره قاجاريه تماس ما با غرب باعث ايجاد نوعي نياز شد و اين نياز ما را به سوي ترجمه سوق داد. اما نكته اينجا است كه گاهي يك نياز واقعي است و گاهي نياز، نيازي كاذب است كه از سوي ديگران اين نياز براي جامعه اي طراحي و ساخته و برنامه ريزي مي شود. به نظر مي رسد در دوره قاجاريه، نيازي كه به ترجمه احساس مي شد صرفاً دروني و بومي نبود بلكه يك احساس نيازي را نيز غرب بر ما تحميل مي كرد.
    بنابراين اگر بخواهم فهرست وار برخي علل اوج گيري ترجمه را كه منتهي به نهضت ترجمه مي شود برشمارم، اين موارد است:
    ۱- نياز، ۲- اعتقادات، ۳- بستر فرهنگي، اجتماعي و سياسي حاكم، ۴- حاميان ترجمه، ۵- تماس و ارتباطات فرهنگي، ديني، ۶- دست يافتن به قدرت از طريق دراختيار گرفتن دانش.


    *عصر طلايي ترجمه در ايران مربوط به چه دوره اي است خيلي ها معتقدند اين اوج گيري در دوره ساسانيه اتفاق افتاد.


    خير. به نظر مي رسد كه دوره نهضت بغداد عظيم تر و طولاني تر بوده است. نهضت ترجمه بغداد نزديك به ۳۵۰ سال طول كشيد در حالي كه نهضت ترجمه دوره ساساني حدود ۱۰۰ سال دوام داشته است و حجم ترجمه اي هم كه در اين دوره انجام شده بسيار كمتر بوده است. در اين رابطه سه عامل محوري را بايد در نظر داشت: ابتدا مدت زماني كه حركت ترجمه جريان داشته و سپس حجم مطالبي كه مورد ترجمه قرار گرفته و سوم نوع مطالبي كه ترجمه شده است. بايد كتاب هاي بنيادين و مطالب اساسي و ضروري مورد توجه قرار گيرد تا به حساب نهضت ترجمه گذاشته شود. اما اگر هزاران هزار كتاب و مطالب بي اثر ترجمه شود كه تأثيرگذار و جريان ساز در فرهنگ و علم جامعه نباشد نمي توان آن را نهضت ترجمه به شمار آورد.


    *به اين اعتبار، مي توان «نهضت ترجمه» را مقدمه اي براي «نهضت توليد علم» دانست


    بله، قطعاً ترجمه مي تواند مقدمه اي براي توليد علم باشد. در واقع با ترجمه ما پا روي داشته هاي ديگران مي گذاريم. داشته هاي ديگران مي تواند پله هايي براي رشد و توليد علم بومي ما باشد. دستيابي به علم و دانش و گنجينه معنوي ديگران مي تواند مقدمه اي براي توليد داخلي باشد. از طريق ترجمه و انتقال اين دانش مي توان آمادگي اوليه را حاصل كرد. البته نبايد تنها به انتقال اين دانش و علم اكتفا كرد و آنها را در فضاي فكري خود خام نگه داشت.


    *پس از انتقال علم و دانش، چگونه مي توان آن را بومي كرد براي ما توليد علم به زبان فارسي چه ضرورتي دارد


    آنگاه كه به توليد علم برسيم مي توان گفت كه به علم بومي دست يافته ايم. با ترجمه تنها مي توان مواد خام را به دست آورد. پرورش و قوام آن براساس حال و هوا و بستر فكري- فرهنگي جامعه بر عهده دانشمندان جامعه ماست.


    *آيا اكنون براي جامعه علمي- فرهنگي ما لزوم نهضت ترجمه احساس مي شود


    هيچ جامعه اي در هيچ زماني از نهضت ترجمه بي نياز نيست. در مورد جامعه ما نيز اين امر صادق است. نهضت ترجمه ما در دوره قاجاريه ناقص و ناتمام بود. بعد از انقلاب اسلامي ما اين نهضت را دوباره پي گرفته ايم.


    *اهميت «زبان» در توليد علم و دانش چيست به نظر مي رسد تا ما نتوانيم دانش و علمي را به زبان خود درك كنيم و با آن زبان فكر كنيم و درباره آن به زبان خود حرف بزنيم و پيرامون آن دانش، مفهوم سازي كنيم به توليد آن علم و دانش خاص نرسيده ايم و آن را بومي نكرده ايم. در واقع مي خواهيم به ارتباط عميق «فكر» و «زبان» اشاره كنيد.


    اتفاقاً من مي خواهم بگويم كه بسياري از مواقع ما با درك يك علم به زبان اصلي آن، به موفقيت رسيده ايم. گاهي يك علم يا دانش در بستر زباني خودش بهتر درك و فهم مي شود يا بعضي از علوم كه بسيار تخصصي هستند شايد نيازي نباشد كه براي جامعه فارسي زبان و براي عموم ترجمه شود. اما در اين صورت آن علم خيلي محدود خواهد شد و آسيب جدي تري كه در پي خواهد داشت، عدم رشد زبان فارسي و به حاشيه رانده شدن آن در جامعه علمي و آكادميك خواهد بود. شايد دليل كساني هم كه از يادگيري علم و دانش به همان زبان اصلي و توليد شده اش، دفاع مي كنند اين باشد كه در ترجمه ممكن است به دليل نقص ترجمه و جداشدن از «بافت» Context بدفهمي ايجاد شود. به همين دليل از اين كه «علم ترجمه نشود» دفاع مي كنند. اما اين دفاع باعث مي شود كه آن علم در انحصار دانشمندان همان علم باقي بماند و بومي نشود.


    *ترجمه تا چه حد ظرفيت فرهنگ سازي را دارد


    فرهنگ سازي يكي از وظايف ترجمه است. خيلي از ملت ها فرهنگ خود را بر ترجمه استوار مي كنند و به اين اعتبار بر فرهنگ وارداتي تكيه دارند. ترجمه مي تواند در خدمت ساير علوم هم باشد. از دو كانال و مسير مي توان به پيشرفت علم و دانش دست يافت. هم مي توان علم را از بيرون وارد كرد و هم اين كه آن را در درون توليد كرد. ترجمه مي تواند در خدمت هردو كانال قرار گيرد.
    براي نقش فرهنگ ساز ترجمه نمونه اي عرض كنم؛ بين سال هاي ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۵ با حمايت هاي مالي انتشارات فرانكلين در ايران، بيش از يك هزار عنوان كتاب ترجمه و منتشر شد. چندين ناشر از انتشارات فرانكلين پول مي گرفتند تا كتاب هاي موردنظر را ترجمه كنند(!) پيش از آن، انجمن دوستي ايران و روسيه چنين وظيفه اي را براي خود احساس مي كرد(!!) در واقع در اين مقاطع عوامل خارجي به سود خود از اين طريق مي خواستند نبض فرهنگي- علمي جامعه ما را به دست گيرند. اين نمونه اي از اهميت و نقش ترجمه در شكل دهي فضاي فكري- فرهنگي يك جامعه است. در واقع اين «گزينش» در ترجمه است كه چنين قدرت شكل دهي به آن مي دهد.


    *هدف و سياستگذاري رشته «مطالعات ترجمه» چيست


    رشته «مطالعات ترجمه» با تأكيد ويژه اي بر فرهنگ، تأثيرات ترجمه، بحث هاي فرهنگ تطبيقي و زمينه هاي فرهنگ سازي از طريق ترجمه را مورد مطالعه و بررسي قرار مي دهد. به عنوان مثال اين كه فرايند و فرآورده هاي ترجمه چيست و ترجمه چه ارتباطي با ساير علوم دارد. «رشته مطالعات ترجمه» در جهان عمري بيش از ۳۰-۲۰ سال ندارد و در ايران بسيار نوپا است. در چندسال اخير ما سعي كرده ايم در دانشگاه ترجمه را از زبان و ادبيات خارجي جدا كنيم و با بخشيدن هويتي مستقل به آن و با تأكيد بر فرهنگ، رشته ترجمه را به دانش «مطالعات ترجمه» نزديك تر كنيم.


    *در مثالي كه ذكر كرديد اين نكته را متذكر شديد كه گزينش اثر براي ترجمه است كه قدرت فرهنگ سازي را در خود نهفته دارد. به اين اعتبار، اين رصد بر عهده چه كسي يا چه نهادي است كه اثر خوب از بد يا تفكر مفيد را از مضر تشخيص دهد


    بي شك بخش اعظمي از اين امر به «تعهد مترجم» برمي گردد. البته ناشران، مراكز پژوهشي و نهادهاي نظارتي هم در اين گزينش ها بي تأثير نيستند. مترجم بايد به اين امر آگاه باشد كه با اين گزينش خود، تفكر و دانش و فرهنگي را به جامعه خود وارد مي كند به اين اعتبار بايد اصيل ترين، بنيادي ترين و جديدترين آثار را گزينش كند. اگر مترجم به نقش خود در اين انتقال دانش و به اهميت كارش در بسترسازي جامعه آگاه باشد قطعاً دقيق تر و با حساسيت بيشتري اين انتخاب را انجام مي دهد.


    *شما به نقش مراكز پژوهشي و نهادهاي نظارتي هم اشاره كرديد. اگر چنين رصد و گزينش و يا حتي سفارش ترجمه اي از سوي چنين مراكزي انجام شود، آيا ممكن نيست كه مورد اين اتهام قرارگيرند كه اعمال سليقه و سانسور از سوي آنها انجام مي شود


    به هرحال ترجمه يكي از عوامل تأثيرگذار در ساخت فرهنگ يك جامعه است. بنابراين متوليان فرهنگي كشور حتماً بايد ناظر و هدايت كننده باشند. اما اين نظارت و هدايت نبايد به گونه اي باشد كه جلوي ورود فكر و انديشه اي گرفته شود. اين سازمان ها علاوه بر ورود بايد بر خروج فكر و فرهنگ داخلي هم نظارت و برنامه ريزي داشته باشند كه اين بازنمايي فكر و انديشه و چهره داخلي نيز از كانال مترجم و ترجمه آثار داخلي براي كشورهاي ديگر انجام مي شود.


    *آيا در حال حاضر مركز سازمان يافته اي داريم كه با رصد آخرين دستاوردهاي جهاني، نياز جامعه را بسنجد و بر آن اساس، براي ترجمه آثار برنامه ريزي كند


    ما طرحي را با نام «مركز پژوهشهاي ترجمه» ارائه كرديم كه اكنون در مراحل پاياني اجرايي شدن است. اين مركز علاوه بر پرورش مترجم متخصص و حرفه اي و گرفتن سفارش ترجمه از مراكز پژوهشي در بخشي مجزا به «سياستگذاري در ترجمه» مي پردازد. اين مركز علاوه بر اين كه گروهي از متخصصان و صاحبنظران را به منظور مشاور به كار خواهدگرفت از مشاوره سازمان هاي پژوهشي و سفارشات آنان نيز استقبال مي كند. وقتي يك مركز پژوهشي يا يك دانشگاه كتابي را براي ترجمه به «مركز پژوهش هاي ترجمه» سفارش مي كند حتماً نياز جامعه و لزوم ترجمه آن اثر را سنجيده است و اين مركز با اعتماد به آن انتخاب اثر را به سفارش آنان توسط متخصصاني كه زير نظر همين مركز آموزش ديده اند، ترجمه خواهدكرد. هدف ما از اين طرح، ساماندهي به امر ترجمه علاوه بر افزايش در دقت و صحت ترجمه بوده است. در اين مركز «بانك اطلاعات ترجمه» خواهيم داشت و از اين طريق از ترجمه هاي تكراري و غيرضروري و آثار دسته چندم خودداري خواهدشد.
    در مجموع اين مركز سه هدف اساسي را دنبال مي كند: اول: ترجمه و ويراستاري اثر (يعني خدمات ترجمه)، دوم: تحقيق در ترجمه، سوم: آموزش هاي كوتاه مدت ترجمه تخصصي.


    *آيا اين مركز اين دغدغه را هم دارد كه آثار برجسته فارسي از جمله كتاب هاي برگزيده سال جمهوري اسلامي و... را به زبان هاي ديگر ترجمه كند؟

 
    بله، اين مورد هم در سياستگذاري هاي ما در نظر گرفته شده است. البته بستگي به اين امر هم دارد كه مراكز مختلف تا چه حد اين كتاب ها را به «مركز پژوهش هاي ترجمه» سفارش دهند. مثلاً ارشاد به اين مركز سفارش دهد كه ۲۰ عنوان كتاب برگزيده سال به چهار يا پنج زبان در اين مركز ترجمه شود. بودجه اين كار از سوي وزارت ارشاد تأمين شود، نيروي متخصص و كار هدفمند و دقيق و صحيح از جانب اين مركز انجام خواهد شد.


    *«سياست ايجاد نياز» يكي از استراتژي هايي است كه غرب براي انتقال فرهنگ خود به ديگر كشورها به كار مي گيرد. و اين امر را با بسترسازي تبليغاتي پيش مي برد. ما چرا اين احساس نياز را در بيرون از مرزها براي فرهنگ و علم خود ايجاد نمي كنيم. يكي از راه ها همين ترجمه علم و دانش و هنر خود به زبان آنان است. وقتي اين آشنايي صورت گيرد نياز را هم در پي خواهد داشت. آيا در اين زمينه تاكنون ضعيف عمل نكرده ايم ؟


    نكته اي كه اشاره كرديد، درست است. گاهي ما اين نياز را در خارج از كشور توليد نمي كنيم و قبول دارم كه در اين زمينه كوتاهي مي شود. با يك برنامه ريزي هدفمند «مركز پژوهشهاي ترجمه» مي تواند اين كمبود را جبران كند. البته ناگفته نماند كه در برخي از موضوع ها مثل موضوع هاي ديني- مذهبي اين نياز وجود دارد و ما هم متقابلاً در عرضه كارها كوتاهي نكرده ايم. در چند ماه گذشته، ستاد انقلاب فرهنگي با حمايت هاي وزارت ارشاد طرح «حمايت از ترجمه در خارج» را تصويب كرد و مركزي هم مسئول اجرايي شدن اين طرح شد. اتفاقاً اين نياز در شرايط ما بيش از هر زمان ديگري است. اكنون ما نوع فكري را به دنيا القا مي كنيم كه همين امر باعث مي شود در ديگران اين حس نياز براي شناخت فكر و فرهنگ ما ايجاد شود. الگوي حكومتي اي را ارائه كرده ايم كه جهان خواهان شناخت آن است. همه اينها در خارج ايجاد اشتياق و نياز مي كند و ما هم بايد از طريق ترجمه پاسخگوي اين اشتياق ها باشيم. هرچند كه كارهايي انجام شده اما متمركز نبوده است. به همين دليل الآن شما احساس مي كنيد در عرضه فكر و فرهنگ خودمان چندان قوي عمل نكرده ايم.


    *ما مشكل مترجم تخصصي نداريم يعني دانشجويان مترجمي ما در طي تحصيلات آكادميك خود قابليت ترجمه تخصصي را پيدا مي كنند


    البته سال ها بود كه سيستم آموزش مترجم در ايران دچار نقص بود و دانشجويان مترجمي اغلب ترجمه ادبيات خارجي را مي آموختند و كسي صحبت از ترجمه مهندسي، ترجمه فلسفي، ترجمه مذهبي و... نمي كرد. بنابراين اكثر مترجمان بر طبق علايق و ممارست خودشان به مهارت ترجمه تخصصي دست مي يافتند. اما اكنون آموزش ترجمه در دانشگاه ها متحول شده و آموزش ترجمه تخصصي نيز كم كم جزو دروس آموزشي قرار مي گيرند. هرچند كه «مركز پژوهش هاي ترجمه» اساساً براي پرورش مترجمان تخصصي پي ريزي شده است.
    از اين نكته هم نبايد غافل شد كه اگر مترجمان درآمد مناسبي داشته باشند قطعاً به سمت تخصصي تر شدن هدايت مي شوند. اما اگر مترجمي نتواند از اين راه تأمين مالي شود، ممكن است با نخستين پيشنهاد در هر حيطه اي دست به ترجمه بزند كه اين مترجم را از تخصصي شدن دور نگه مي دارد.

 

برگرفته از: روزنامه ايران >شماره 3841 30/10/86 > صفحه 10 (فرهنگ و انديشه)