گیر ارشاد، خلاقیت ناشر، خندۀ مترجم
دیشب ناشر با بنده تماس گرفت و موجب خندۀ من در این شب های محرم شد (تقصیر خودش بود!). بعید می دانم اگر شما هم جای من بودید، نمی خندیدید! قضیه مربوط می شود به آخرین کتابی که ترجمه کرده بودم و چند ماهی است که در ممیزی ارشاد منتظر مجوز بوده است. از ارشاد خبر رسید که این موارد باید اصلاح شوند. از میان اصلاحیات یک مورد هست که تعجب آدم را برمی انگیزد! و پیشنهادی که ناشر می دهد خندۀ آدم را موجب می شود. قبل از هر چیز، خلاصه ای از بخش مربوط را می آورم.
«وقتی شرایط اقامت خانوادهام در ایالات متحده فراهم شد، سگ پانزده سالهمان، کَبی، را نیز با خود بردیم. مدت زیادی از رسیدن کَبی نگذشته بود که شبی از لای شکاف کوچک نرده عبور کرد و غیبش زد. پشت خانهمان کوه بود و همین احتمال پیدا کردن او را خیلی مشکلتر میکرد. در تاریکی شب به جستجوی کَبی در خیابانها و کورهراههای روی کوه مشغول شدیم. ولی سگمان آب شده بود رفته بود زیر زمین…
به خانه برگشتیم و وانمود کردیم سگمان پیش ما است. داخل ظرفش غذا گذاشتیم گویی که آنجا است. شنیدن صدای زنگولهاش را تجسم کردیم گویی که داشت در خانه راه میرفت. به سمت او میرفتیم و اسمش را صدا میزدیم گویی که آنجا است. دخترم روی تختش دراز کشید و تجسم کرد که بهترین دوست پانزدهسالهاش مثل همیشه کنارش خوابیده است.
صبح زودِ روز بعد متوجه اطلاعیهای روی درخت پای کوه شدیم که نوشته بود فردی سگی پیدا کرده است. کَبی بود. درست همانطور که تجسم کرده بودیم، سگمان صحیح و سالم به خانه بازگشت.» (بخشی از کتاب قدرت، نوشتۀ راندا برن).
ممیز ارشاد گفته بود که هر جا در کتاب از سگ نام برده شده، باید حذف شود یا به جای آن از حیوان دیگری نام برده شود!!! حالا نوبت خلاقیت ناشر محترم بود.
ناشر گفت: من به جای آن اسب گذاشتم.
من: جان؟
ناشر: اسب.
من: ااااااسب؟
ناشر: آره، اسب.
من: به نظر شما معنی می ده؟
باز من: [قهقهۀ خنده]
جان من، به جای لغت سگ، اسب بگذارید و یک بار دیگر مطلب را بخوانید. اگر من اسب بگذارم و خواننده به ریش من نخندد، من به عقل سلیم خواننده شک می کنم. آخه ناشر عزیز، این همه حیوان، چرا اسب؟ اسب هم شد حیوان خانگی؟
نظر شما چیه؟ من از چه حیوان خانگی ای استفاده کنم که به فرهنگ و شئونات بعضی ها برنخورد و مصداق تهاجم فرهنگی و نجاست نشود؟!؟ حیوان خانگی ایرانی ها مرغ و گوسفند بوده و این روزها هم که در خانۀ شهرنشینان انواع پرنده یافت می شود، ولی حیوان خیر. می ترسم از گربه استفاده کنم، چون باز هم به اصول ممیزی برمی خورد.
یک چیز جالب تر و خنده آورتر. غیر از ما، ناشرهای دیگری هم هستند که همین کتاب را ترجمه کرده اند و، مثل ما، ماه ها است که منتظر مجوز هستند. به طبع باید به آن ها هم همین گیر سگی را داده باشند. خیلی خیلی خیلی مشتاقم کتاب ها مجوز بگیرند و بعد از چاپ، یک به یک، آن ها را ورق بزنم و ببینم مترجمان خلاق و ناشران مبتکر چه حیواناتی جایگزین این سگ مقتول کرده اند! دست کم، در مرحلۀ اول، 15 تا 20 ناشر این کتاب را چاپ می کنند. منتظر باغ وحشی از حیوانات باشید.